سبد (0)

کویر جهان آباد

 

به نام زیبای زیباترینها

تا گل هیچ

می‌رفتیم، و درختان چه بلند، و تماشا چه سیاه!

راهی بود از ما تا گل هیچ.

مرگی در دامنه‌ها، ابری سر کوه، مرغان لب زیست.

می‌خواندیم: «بی تو دری بودم به برون، و نگاهی به کران، و صدایی به کویر.»

می‌رفتیم، خاک از ما می‌ترسید، و زمان بر سر        ما می‌بارید.

خندیدیم: ورطه پرید از خواب، و نهان‌ها آوایی افشاندند.

ما خاموش، و بیابان نگران، و افق یک رشته نگاه.

بنشستیم، تو چشمت پر دور، من دستم پر تنهایی، و زمین‌ها پر خواب.

خوابیدیم، می‌گویند: دستی در خوابی گل می‌چید.

كویر این بیكرانه مرموزی كه نومید و خاموش . خود را به تسلیم . پهن بر خاك افكنده است . خشك بی آبی و آبادی .بی قله مغرور بلندی . بی زمزمه شاد جویباری و ترانه عاشقانه چشمه ساری و بی رفتار مستانه رودی .....هیچ آرام . سوخته . غمگین مایوس . ....

كویر آنجا كه همواره طوفان خیز است و همواره آرام. همیشه در دگرگون شدن است و هیچ چیز دگرگون نمی شود

كویر این هیچستان پر از اسراری كه در آن دنیا و آخرت روی در روی هم اند دوزخ زمینش وبهشت آسمانش

كویر این خاموش بیکرانه كه مشت بی تاب و خونین قلبم را در زیر باران غیبی سكوتش می گیرم و نگاههای اسیرم را همچون پروانه های شوق در این مزرع بی انتها رها می كنم و ناله های گریه آلود روح دردمند و تنهایم را در آن به بار می نشانم

كاش دلهای همه مان كویری بود خالی از همه چیز, خالی از كینه ها ودروغها . یكرنگ وساده و .......

ساعت 6:40 دقیقه صبح روز جمعه 26/8/91 با یک تیم 9 نفره پس از حذف  و اضافه های فراوان به سمت اردستان به راه افتادیم  و ازجاده کمربندی به زواره رسیدیم ساعت از 8 گذشته بود و تیم اژکهن در کنار پارک به صبحانه نشسته بود. درودی فرستادیم و به سمت روستای جهان آباد به راه افتادیم در ابتدا جاده به دو قسمت تقسیم میشود که سمت چپ به روستای کریم آباد میرود و سمت راست به روستای امیرآباد و سپس جهان آباد .ازهمان ابتدا پوشش گیاهی منطقه خود را برما تحمیل میکند و دوطرف جاده را محصور ....

به جهان آباد میرسیم در میان کشتهای کوچکی از ذرت علوفه ای و چغندر , کنار جوی آبی کوچک پیاده می شویم و به راه میافتیم....

ساعت 9 صبح است و صدای نازک گنجشککان سرود سرمستی را در دنمان میتراود..... و ماآرام به راه میافتیم.  

ابتدای راه تپه های رمل کوچکی بود و جنگلی از گیاهان گر وتاق....

و به قول دکتر شریعتی : این درختان بی‌باك صبور و قهرمان كه علی‌رغم كویر، بی‌نیاز از آب و خاك و بی‌چشم داشت نوازشی و ستایشی، از سینه خشك و سوخته كویر به آتش سر می‌كشند و می‌ایستند و می‌مانند؛ هر یك رب النوعی! بی‌هراس، مغرور، تنها و غریب. گویی سفیران عالم دیگرند كه در كویر ظاهر می‌شوند این درختان شجاعی كه در جهنم می‌رویند. اما اینان برگ و باری ندارند، گلی نمی‌افشاند، ثمری نمی‌توانند داد، شور جوانه‌زدن و شوق شكوفه بستن و امید شكفتن، در نهاد ساقه‌شان یا شاخه‌شان، می‌خشكد، می‌سوزد و در پایان به جرم گستاخی در برابر كویر، از ریشه‌شان بر می‌كنند و در تنورشان می‌افكنند و ... این سرنوشت مقدر آنهاست.

از میان این جنگل عبور  میکنم کم کم بعد از 2 کیلومتر پیاده روی کم کم از پوشش گیاهی کم شده و خاک به شوری بیشتر میگراید و اما کویر.....

كویر انتهای زمین است؛ پایان سرزمین حیات است. در كویر گویی به مرز عالم دیگر نزدیكم و از آنست كه ماوراء الطبیعه را ـ كه همواره فلسفه از آن سخن می‌گوید و مذهب بدان می‌خواند ـ در كویر به چشم می‌توان دید، می‌توان احساس كرد و از آن است كه پیامبران همه از اینجا برخاسته‌اند و به سوی شهرها و آبادیها آمده‌اند. «در كویر خدا حضور دارد!» این شهادت را یك نویسنده رومانی داده است و ماتجربه کردیم......

پا به راه در میان شوره زار زمین باران خورده و هوای پاک. ساعت 12 بود و 5 کیلومتر پیاده روی کرده بودیم و تیم برای رسیدن به در یاچه نمک که تنها یک کیلومتر دیگر تا رسیدن به آن راه مانده بود , تمایلی نداشت بنابر این به حاشیه گویر برگشتیم و نهاری و استراحت کوتاهی در سایبان درختچه ای ......

 

پس از استراحت کوتاهی  به راه افتادیم و باز در میان ماسه ها تا ساعت 16:30 دقیقه که در کنار مینی بوس سوار شده و ساعت 19شب به  اصفهان رسیدیم.

شرکت کنندگان : حسین رجالی ,نجمه باقرصاد,یاسمین عباسی,مهتا معزی,شیرین السادات قریشی,سید محمد مسیح قریشی,بهناز حجتی,مریم الیاسی,احسان ناجی

سرپرست و گزارش نویس : احسان ناجی

 

تمامی محصولات و خدمات این وبسایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می‌باشند و فعالیت‌های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.
logo-samandehi مجوز نشر دیجیتال از وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی پرداخت آنلاین -  بانک ملت معرفی بیاموز در شبکه سه