شب و مهتاب
دریا هم غرق رویا
و من پابرهنه در ساحل
موجی بازیگوش هر از گاهی پاهایم را نوازش میدهد
و صدفهای کوچکی که خود را زیر پاهای من می اندازند
وسکوت بی انتهائی که به آواز موجها دلبسته است
چراغ کشتی های ماهیگیر نیز گاهی چشمک میزنند
همه چیز و همه کس امشب هست جز تو
به همین دوست دارم ساده روی کاغذ
و آغوش آرام آب قسم
که تو را خواهم یافت

 



