گروه های کوهنوردی
گروههای کوهنوردی ; رسالتی فراموش شده
سالهای زیادی است که کوههای این سرزمین زیر قدمهای ابر مردانی است که با گذر از سختی و دشواری، پای در کوهستان های عظیم ایران نهاده اند تا درس مقاوت و پایداری را در گوش کودکان زمزمه کنند.
در سالهای اخیر متاسفانه شاهد رویدادی هستیم که کم و بیش همه گروه های کوهنوردی را به نوعی در گیر خود نموده و آنها را از رسیدن به اهدافی که برای آنها تعریف شده است دچار انحراف می کند.
دلایل زیادی هم برای آن وجود دارد که شاید مهم ترین آن کسب درآمد از طریق برگزاری تورهای گل گشت می باشد . برنامه هائی که شاید یک روز دلیلی برای جذب طبیعت دوستان و انتخاب و پرورش کوهنوردان از میان آنها بود.
اما امروزه نه تنها این برنامه ها برای گروهها به عنوان هدف اصلی قرار گرفته بلکه با گرایش به سمت تورگردانی که عهده دار آن آژانس های گردشگری می باشند ، نه تنها سطح کیفی اینگونه برنامه را پائین می آورد بلکه هدف آن تورها را نیز دچار تزلزل می نماید. چرا که برگزاری تور با کسانی که نه تنها دوره های لازم را طی نکرده اند بلکه برای ارزان تر کردن تورها به عنوان عنصر اصلی رقابت با آژانسهای گردشگری قرار داده اند و گاهی با خروج از محدوده قوانین تعریف شده این صنعت باعث ترویج بی اخلاقی های متضاد با جامعه مشکلی تازه برای نسل آینده طبیعت گردان بوجود خواهند آورد.
با نگاهی اجمالی به برنامه های سه ماهه هر کدام از گروههای کوهنوردی متوجه خواهید شد که بیشتر آنها برنامه های تفریحی ساده مانند بی بی سیدان،
آبشار پونه زار،چشمه ناز، آب ملخ،دراز رود،آبشار آتشگاه و ازین دست برنامه ها را در سرلوحه کارشان قرار داده اند. در صورتی که من اینبار که به روستای خفر رفته بودم یکی از روستائیان که خانه کرایه می داد از کم شدن آمار کوهنوردان برای صعود به قله های دنا بسیار ابراز نارضایتی میکرد.
در صورتی که کوهستان دنا در نزدیکی اصفهان با بیش از چهل قله بالای چهار هزار متر مکان بسیار مصاعدی برای کار و بررسی مسیر های خاص و جدید می باشد.
هرچند قله های دماوند ، علم کوه و سبلان در برنامه سه ماهه گروهها به چشم می خورد که من با آن مخالفتی ندارم ولی چیزی که فکر میکنم فراموش شده صعود به دماوند از جبهه جنوبی در تابستان نباید برنامه شاخص یک گروه کوهنوردی باشد.
برنامه ریزی سالانه و صحیح برای اجرای برنامه های خاص و اجرای آنها از اهمیت بالایی برخوردار است.همین بهار گذشته یکی از گروهها خط الراس دوبرار را در برنامه خود گذاشته بود که نهایتا تبدیل شد به نئور به سوباتان و وقتی از سرپرست آن جویای علت شدم رعد و برق را بهانه کرد در صورتی که آقای امیری در آن منطقه بود و گفت هیچ خبری از رعد و برق نیست.
حال دو علت را باید جویا شد واقعا کم کاری از کیست آیا ما واقعاً نفراتی که توانا ئی که اجرای این گونه برنامه ها را داشته باشند نداریم؟ یا انگیزه برای اجرای آن پائین آمده است؟
به نظر من چیزی که گروههای کوهنوردی امروزه به دست فراموشی سپرده اند عناصر اصلی کوهنوردی و ا هدف آن می باشد.
عناصر اصلی کوهنوردی شامل دشواری ، خطر و روبرو شدن با شرایط است . دشواری جنبه فنی کوه نوردی می باشد ، خطر که بهترین راه پرهیز از آن است اما برخی مردم علاقه به افزایش خطر تا مرحله ای دارند که موفقیت آنها به شانس بستگی پیدا می کند و آخرین عنصر روبرو شدن یا در معرض شرایط قرار گرفتن است و این همان چیزی است که تعریف واقعی کوهنوردی است ، چیزی که شما در طبیعت وحشی با آن روبرو هستید . سرما ،کمبود اکسیژن ، طوفان ، بهمن ، ریزش سنگ ، باران و برف . با شرایط روبرو شدن است که تعیین می کند شما چگونه حرکت کنید و به شما می گوید که گامی اشتباه به معنی مرگ است . به شما می گوید که کمک از خارج وجود ندارد.
اما چیزی که شخصی برای اولین باری که وارد یک گروه می شود با آن روبرو می شود برنامه ای شاد و مفرح و بدون نظم و قانون است.
حال تصور کنید آینده کوهنوردی در ایران را وقتی ما بدون آموزش حفظ محیط زیست و اخلاقیات افرادی را وارد این رشته می کنیم که قرار است جا پای بزرگانی چون محمدعلی اوراز و صد ها نفر مانند آنها بگذارند.
حاصل آن چیزی است که همین امروز بخصوص در گروههای اصفهان به شدت نمود می کند و آن ضعف برنامه های اجرا شده کوهنوردی است.
ازین رو اجرا شده نام بردم چون گروهها برای حفظ اعتبار خود برنامه هایی را در برنامه سه ماهه خود قرار می دهند که هیچگاه اجرا نمی شود.
زمانی من زنگ خطر را احساس کردم که یک نفر از دوستانم برای صعود به چند قله در دنا به دنبال همنورد بود و آخر سرهم بالاجبار دست به صعود انفرادی زد.
خوب یادم می آید چندین سال پیش هم صعودهای خارج کشور به نوعی مد در میان کوهنوردان تبدیل شده بود.
من با صعودهای هیمالیا و هفت هزاری مشکلی ندارم ولی حرفم این است وقتی ما هنوز کوهستان ها و دیواره های عظیمی در کشور خود داریم که هنوز روی آنها به خوبی کار نشده و یا یک نفر هنوز خیلی از آنها را نرفته است چرا باید برای قله ای مانند آرارات که صعود آن از دماوند خودمان راحت تر است هزینه و ارز زیادی مصرف کند.
من صحبتم این است تیم هیمالیا نوردی ما از دل همین جوانان علاقمند به وجود خواهد آمد . پس باید از همین حالا مسیر و راه آینده را مشخص نمود و از پتانسیل موجود استفاده کرد تا در آینده مرتب اجرای برنامه های خاص را شاهد باشیم.
این که رشته کوهنوردی نیازمند منابع مالی خوب و امکانات کافی می باشد بر کسی پوشیده نیست ولی فراموش نکنیم که پیش کسوتانی که امروز کنار ما هستند با امکاناتی خیلی کمتر از امروز و با شرایطی بسی سخت تر کوهنوردی کرده اند وافتخارات زیادی هم برای ما به ارمغان آورده اند.
کمی به گذشته و صعودهای زمستانه نگاه کنیم با امکاناتی به مراتب کمتر از امروز من شاید خود نتوانم گرده آلمانها را زمستان بروم ولی خوشحال خواهم بود که تیمهای زیادی روی چنین برنامه هایی کار کنند و گزارشهای زیادی در این مورد بخوانم.
و اما حرف آخر :
امروز هیات های استان بجای اجرای برنامه های تفریحی باید فقط گروههای کوهنوردی را هدایت کنند به سمت هدفی که در برای یک گروه کوهنوردی آرمانی باشد و با التزام به آموزش در کنار آن اهداف کوتاه مدت و بلند مدتی را دنبال کنند که در نهایت به رشد اخلاقیات و کوهنوردی در سطح بالا بیانجامد.
نویسنده : احسان ناجی
- نوشته شده توسط احسان ناجی
- بازدید: 6708