نمک آبرود
شاید کمتر کسی است که نقاشی طنز مردی را که روی شاخه درختی نشسته و دارد آن را اره می کند ندیده باشد و قطعاً به حماقت او اذعان داشته است. اما حکایت تلخ امروز ما کمی شبیه همین کاریکاتور است. این داستان زمانی برای من مسجل شد که بعد از کمتر از دو دهه دوباره از بالا به نمک آبرود نگاه می کنم. اثری از شالیزارها و درختان نیست و بجای آنها ساختمان هایی را می بینم که هر روز به جای درختان رشد می کنند و چه خوب هم بالا می روند و با پر کردن جیب عده ای از نوع بشر خودخواه سهم نفس کشیدن بقیه را تنگ تر می کنند.
مقصر را خوب می دانم کیست اما یادمان نرود اگر دغدغه ما جمع آوری زباله از محیط زیست است باید ابتدا محیط زیستی برایمان بماند تا برای پاک بودنش تلاش کنیم . به نظرم با این سرعتی که شهرک سازی و خانه سازی و ویلا سازی در شمال گان پیش می رود شاید خیلی زودتر از فرزندانمان شاهد تبدیل شدن شهرهای شمالی به تهرانی دیگر خواهیم بود
شاید هم کمی دورتر را بنگریم بیابانی در راه باشد.
نمی خواهم وارد بحث زمین خواری و ازین دست حرف های قدیمی و زنگار گرفته بزنم اما وقتی می خواستم از پنجره هتل دریا نگاهی بیندازم به سختی می شد امتداد نگاه را به دریا رساند.
نمیدانم شاید این کلماتی که امروز روی کاغذ می روند زنگ خطری باشد برای بیداری مسئولان امر و شاید حرفهای بی ثمر همیشگی .
همانطور که زباله و کیسه های پلاستیکی و یکبار مصرف جزءی از زندگی ما شد و به همان سادگی که قلیان جزء لاینفک طبیعت گردی امروز است خیلی راحت تر روزی به شمال خواهیم آمد و جز ساختمانهای غول آسا چیزی نخواهیم دید و کاری که دیگر کشورها بابیابانهایشان کردند ما با جنگلهایمان کرده ایم
نه آبی و نه درختی و نه هوای خنکی برایمان خواهد ماند
شاید هنوز برایم آرزوست که وقتی به یک منطقه جنگلی می روم به جای دکه های فروش پفک و چیپس و قلیان جایی باشد که کنار هر درخت نام علمی آن با ذکر گونه و تیره توضیح داده شود یا جانوران منطقه با عکس و کمی توضیح د ر مورد رفتار و یا زاد و ولدشان اما فعلا معنای گردشگری در میان درآمد محض گم شده است.
نویسنده : احسان ناجی
- نوشته شده توسط احسان ناجی
- بازدید: 5878