لاله واژگون شنلی
دخترم لاله واژگون نمی چیند
بهار که می شود شور خاصی در وجودم زبانه می کشد تا لاله های واژگون از خاک سر برآورند و در مدت کوتاهی که از عمرشان می گذرد و با خطرات زیادی از جمله بازدید کنندگانی که به طبیعت احترام نمی گذارند دست و پنجه نرم می کنند بتوان با دیدارشان روحی تازه کرد و دل را سرشار از شادی نمود.
البته فامیل هم منتظرند تا همراه مان باشند و همه چون با نظم مورد نظر من آشنا هستند سر ساعت در ابتدای خیابان هزار جریب حاضرند بجز پدر همسرم که می داند جرات حرف زدن به او را ندارم.
بالا خره او هم سر می رسد و ساعت از هفت گذشته است که به سمت شهرضا حرکت می کنیم و بعد از رسیدن به دهاقان در پارک کوچک آنجا به صبحانه می نشینیم.
بعد از صبحانه دو کیلومتر که از دهاقان خارج می شویم به سمت چپ پیچیده و وارد جاده آستانه و بودجان می شویم. باید حدود سیزده کیلومتر حرکت کنیم تا به محل پارک خودرو و شروع پیاده روی برسیم.
البته پیدا کردن این محل زیاد سخت نیست چون ابتدای دره دقیقاً محل شروع گردنه است و در این فصل هم تعداد زیادی خودرو در اینجا پارک شده است.
برای رسیدن به لاله های واژگون در این منطقه کمی پیاده روی لازم است که همین هم دلیل علاقه من نسبت این منطقه است چون جمعیت کمتری حضور دارند و می توان از منطقه لذت بیشتری برد.
وقتی با خانواده به سفر می روید همیشه مسئولیت حمل کوله پشتی به عهده پدر خانواده است و دیگر اعضاء معمولاً فقط درخواست آب یا تنقلات می نمایند.پس کوله بر می دارم و حرکت می کنم.
در همان ابتدای راه درگیر طبیعت زیبای منطقه می شویم و پس از بیست دقیقه حرکت به دشت کوچکی می رسیم که پر از گلهای زرد کوچک و دوست داشتنی است. دختر کوچکم به سوی گلها می رود و می خواهد یکی از آنها را بچیند و در موهایش قرار دهد. او را در آغوش می گیرم و برایش توضیح می دهم که با چیدن یک گل جان او را خواهی گرفت و دیگران را از دیدن آن محروم می کنی بعد صورتش را بوسیدم و در کنار گلها از او عکس گرفتم.
چشمه زیبائی در کنارمان وجود دارد که بطری آب را از آن لبریز می کنم چون لاله های واژگون میان راه خیلی گسترده نیست و برای رسیدن به دشت اصلی پای کوه باید دو ساعت دیگر پیاده روی کرد.
عبور از میان علف ها و گلهای سرسبز طبیعت حس زندگی را در تلاطم روزمرگی زنده می کند. و همچنین حضور در کنار خانواده طراوتی جاودان به زندگی می بخشد.
مسیر درختی برای سایبانی ندارد و باید حواسمان به استفاده لوازم ضد آفتاب باشد. مخصوصاً زیبائی مسیر هوش از سر انسان می برد و هنگامی که به دشت کنار کوه شنلی می رسیم شاید یک ساعت محو تماشای آن می شویم. باید حواسمان به زمان غروب و برگشت نیز باشد به همین دلیل هم ظهر که شد برای برگشت آماده می شویم . ناهار را در کنار همان چشمه اول مسیر می خوریم و قبل از غروب از منطقه خارج می شویم.
چاپ شده در روزنامه اصفهان زیبا مورخ 30/1/95
- نوشته شده توسط احسان ناجی
- بازدید: 6334